phone-icon ۰۹۱۲۳۰۲۹۸۰۴
email-icon info@farzad-jafari.com
I'm not a master; I'm just a hard-working filmmaker

یادداشت‌ها

جان پناه

با شیوع ویروس کرونا و افزایش تعداد افراد مبتلا به آن، بیمارستان نیمه کاره‌ای در شهرری از طرف وزارت بهداشت برای بستری ۴۰۰ بیمار مبتلا به کرونا در نظر گرفته شد. شرکت چاوش‌راه‌بنا مسئولیت ساخت این پروژه را به عهده گرفت و جواد بعنوان رئیس کارگاه این پروژه انتخاب شد. جواد موظف شد دو طبقه از این بیمارستان را ظرف ۲۰ روز آماده بهره برداری کند. این مسئله او را با چالش‌های فراوانی مواجه کرد. این پروژه در کنار بیمارستان قدیمی فیروزآبادی قرار داشت. شلوغی بیمارستان و تردد زیاد آمبولانس‌ها و افزایش تعداد فوتی‌ها باعث نگرانی تعدادی از مهندسین و کارگران شده بود. جواد تلاش می‌کرد نگرانی آنها را برطرف کند اما بعضی از آنها پروژه را ترک کردند. تعطیلی بسیاری از کارخانه‌های تولید کنند مصالح ساختمانی و کمبود نیروی انسانی باعث کاهش سرعت ساخت بیمارستان شده بود. افزایش روزانه تعداد بیماران و نیاز آنها به تخت و حضور و پیگیری مداوم مسئولین شهری و پزشکان برای استفاده از بیمارستان فشار زیادی را به جواد و همکارانش وارد می‌کردند. فاصله بسیار اندک محل بستری بیماران مبتلا به کرونا با محل احداث پروژه، جواد را نیز نگران کرده بود. امکان ابتلای او و همکارانش به بیماری و انتقال بیماری به خانواده‌ها وجود داشت. او تلاش می‌کرد ضمن کنترل و مدیریت این نگرانی و تحمل سایر فشارها و مشکلاتی که وجود داشت، در موعد مقرر دو طبقه از بیمارستان را برای بستری بیماران مبتلا به کرونا تحویل دهد. اهمیت تکمیل ساخت بیمارستان و تاثیر آن در نجات جان بیماران مبتلا به کرونا باعث می‌شود آنها بیشتر کنندو موفق شوند ظرف ۳۰ روز پذیرایِ بیماران مبتلا به کرونا در بیمارستان جدید باشند.

این فیلم در واقع یک فیلم مشاهده گر است. به دلیل شیوع کرونا و نیاز مبرم به راه اندازی بیمارستان برای بستری و نجات جان بیماران شرایطی خاصی بر فیلم حاکم است. افرادی که در احداث بیمارستان دخالت داشتند با جدیت ویژه‌ای برای ساخت بیمارستان تلاش می کنند. این در صورتی است که دقیقا در چند متری آنها هر روز تعدادی از بیماران مبتلا به کرونا در بیمارستان قدیمی فیروزآبادی جان خود را از دست می دهند و خطر سرایت بیماری به افراد درون پروژه همه را تهدید می کند و این موضوع نگرانی های را برای آنها و خانواده هایشان به وجود آورده است. برای نزدیکی به کاراکترهای فیلم در بسیاری از مواقع دوربین را به دست خود آنها داده ایم. این کار باعث شده که آنها در برابر دوربینی که در دست همکارانِ خود می بینند احساس راحت تری داشته باشند و در آن شرایط دشوار و فشار کار بالا حضور دوربین را بپذیرند. شرایط موجود در نحوه فیلمبرداری ما نیز تاثیر گذار بود. ما در مهلت یکی دو روزه ای که داشتیم و همچنین با توجه به اینکه بخشی از فیلمبرداری توسط افراد غیر حرفه ای انجام می شد، تصمیم گرفتیم فیلم برداری از عملیات اجرایی در پروژه را با دوربین های کوچک هندی کم انجام دهیم. این تصمیم برای جلوگیری از اختلال در فعالیت افراد در بیمارستان و ایجاد شرایطی که خیلی سریع بتوانیم کار را با آنها شروع کنیم اخذ شد. تدوین فیلم نیز بر اساس پیشرفت عملیات اجرایی تا مرحله بهره برداری از بیمارستان است و بر همین اساس از توالی زمانی برخوردار است. در فیلم چند نفر بعنوان کاراکترهای اصلی در نظر گرفته شده اند و ما اتفاقات مختلف را بر اساس موقعیت هایی که آنها در آن حضور دارند خواهیم دید.

پشت صحنه فیلم مستند جان‌پناه
پشت صحنه فیلم مستند جان‌پناه
behaind picture 1

شیوع ویروس کرونا جهان را با وضعیتی استثنایی مواجه کرد به طوری که کلیه فعالیت‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و . . . را تحت تاثیر خود قرارداد و باعث تغییرات زیادی شد. این ویروس باعث شد که جان انسان‌ها در کل جهان با خطری جدی مواجه شود. با توجه به موارد گفته شده و تغییرات حاصل از آن در رفتارهای مختلف انسان‌ها، ثبت این تغییرات اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است. ما ساخت فیلم را بعنوان گونه‌ای برای ثبت این اتفاق جهانی انتخاب کرده‌ایم. 

با توجه به سرعت بسیار زیاد شیوع ویروس کرونا در جهان و در نتیجه در ایران و افزایش هر روزه تعداد مبتلاها و مرگ و میر بیماران، تلاش‌های زیادی در این زمان برای مفابله با بیماری و درمان بیماران توسط افراد و سازمان‌های متفاوت در ایران صورت می‌گیرد که سرعت انجام و کیفیت اجرای همه آنها با پیش از شیوع کرونا متفاوت است. پیش از این تلاش افراد و سازمان‌ها برای ساخت بیمارستان از شدت بسیار پایینی برخوردار بود در صورتیکه بعد از کرونا رفتار همه تغییر کرد. افراد مختلف به کار خود سرعت دادند. مسئولین دولتی تلاش کردند بودجه‌های اختصاصی برای ساخت بیمارستان در نظر بگیرند و به این ترتیب همه با هم توانستند کاری کنند که پیش از این حتی تصور آن را هم نمی‌شد کرد. آنها یک بیمارستان بزرگ را راه اندازی کردند.

یکی دیگر از دلایل مهم ساخت این فیلم در این زمان رفتار تک تک افراد در شرایط بحرانی و سخت است. در این شرایط بحرانی افرادی هستند که سلامت خود را به حفظ سلامت عمومی جامعه ترجیح می دهند و در خانه هایشان می مانند و عده ای دیگر مانند جواد و همکارانش همه خطرات را به جان می‌خرند و برای ساخت بیمارستان و درمان بیماران تلاش می‌کنند و این اتفاق فقط می‌تواند در چنین شرایطی پیش بیاید و توسط دوربین ثبت گردد. ارتباط و حضور اتفاقی من با پروژه نیمه کاره احداث یک بیمارستان در زمان شیوع کرونا و انتخاب این بیمارستان توسط دولت جهت راه اندازی و آماده سازی برای بستری ۴۰۰ بیمار مبتلا به کرونا، این امکان را برای من ایجاد کرد که بتوانم ساخت این فیلم را شروع کنم. 

behaind picture 2

هنوز خبر وارد شدنِ کرونا به ایران به صورت رسمی منتشر نشده بود که وزارت بهداشت و درمان برای آمادگی بیشتر در برابر ورود احتمالیِ آن به ایران دست به کار شد. آنها برای این کار تصمیم گرفتند بیمارستان‌های در حال ساخت که امکان راه اندازی آنها در کوتاه مدت وجود داشت را راه اندازی کنند. بیمارستان جدید فیروزآبادی یکی از این بیمارستان‌ها بود. این بیمارستان در شهرری در کنار بیمارستان قدیمی و فرسوده‌ی فیروزآبادی در حال ساخت بود و یک بیمارستان نسبتاً مدرن محسوب می‌شد. از قضا من در این بیمارستان در حال کار بودم. از آنجا که پیش از سینما چند صباحی در رشته عمران درس خوانده‌ام، چند روزی در هفته را در یک شرکت ساختمانی کار می‌کنم. این شرکت وظیفه ساخت بیمارستان جدید فیروزآبادی را به عهده داشت. شاغل بودنم در این شرکت شانس ساخت فیلم درباره‌ی این موضوع را برای من فراهم کرد. البته در ابتدا قصد نداشتم از این موضوع فیلم بسازم. با صادر شدنِ دستورِ راه اندازی دو طبقه از این بیمارستان در بیست روز، پروژه به طور محسوسی تغییر شکل پیدا کرد. جنب و جوش در آن زیاد شد و افرادِ زیادی به طور همزمان در حال کار در پروژه بودند. ما همیشه از فعالیت‌های اجرایی در کارگاه فیلمبرداری می‌کردیم، اما این تغییر شکل در کار و تلاش برای رسیدن به هدف مشخص و تعیین شده‌ای در زمانِ در نظر گرفته شده، تغییراتی را با خود به همراه داشت که باید به هر ترتیب ثبت می‌شد. در ابتدا تلاش کردم با افرادی همراه شوم که نسبت به بقیه فعال‌تر به نظر می‌رسیدند. افرادی که وظیفه آنها مدیریت نیروی‌های انسانی و مسائل فنی و مهندسی بود. اما مشکلاتِ دیگری نیز وجود داشت. یکی از این مشکلات این بود که هیچ بودجه‌ای برای ثبت حرفه‌ای اتفاقاتی که در حال وقوع بود وجود نداشت. به همین دلیل مجبور بودم برای این کار از حداقل امکاناتِ ممکن استفاده کنم.

محیط کاری خیلی شلوغ و پر رفت و آمد بود. این باعث شد دوربینی را برای فیلمبرداری انتخاب کنم که بتوان با آن تحرک زیاد داشت. دوربینی که دست و پا گیر نباشد و توجه کمتری را به خود جلب کند. با توجه به مشکلات بودجه که قبلاً به آن اشاره کردم، بهترین دوربین می‌توانست یک هندی‌کم باشد. برای ضبط مناسب صدا هم باید راه مناسبی پیدا می‌شد. در این مورد هم با توجه به توضیحات قبلی امکان استخدام صدابردار یا دستیاری که بتواند این کار را انجام دهد وجود نداشت. پیش از آن برای ساختِ فیلمِ مستندی یک دستگاه HF تهیه کرده بودم، اما این به تنهایی کافی نبود. برای ضبط صدا به دستگاه دیگری مانند Zoom نیاز بود. در بدترین حالت امکان ضبط صدا به وسیله دوربین بود. اما با توجه به اینکه ما قصد استفاده از هندی‌کم را داشتیم، باید هندی‌کمی انتخاب می‌شد که هم ارزان قیمت باشد و هم ورودی جهت ضبط صدا داشته باشد. با جستجوی زیاد بلاخره توانستم دوربینِ کار کرده‌ای را پیدا کنم که قیمت مناسبی داشت. این دوربینِ سونی، بسیار کوچک بود و قابلیت نصب پرژکتور و ورودی صدا داشت. همچنین می‌توانست پانصد گیگابایت فیلم را در حافظه داخلی خود ذخیره کند. به جز باطری با برق مستقیم هم کار می‌کرد و تصویر را با کیفیت Full HD ضبط می‌کرد. با خوش شانسی در جعبه این دوربین یک لنز واید هم وجود داشت. پس از تهیه دوربین ضبط شروع شد.

دو یا سه روزی بیشتر نگذشته بود که اولین بیماران مبتلا به کرونا در ایران شناسایی و خیلی زود فوت شدند. این مسئله باعث افزایش بحران در پروژه شد. بعضی از کارگرها از ترسِ جان از کار دست کشیدند و رفتند. بیمارستان قدیم فیروزآبادی یکی از بیمارستان‌هایی بود که بیماران مبتلا به کرونا را به آنجا می‌آوردند. بیمارانی که به دلیل ابتلا به کرونا فوت می‌شدند با تمهیدات خاصی برای کفن و دفن حمل می‌شدند. همه این اتفاقات در جلوی چشمان مهندس‌ها و کارگرهایی اتفاق می‌افتاد که وظیفه داشتند در بیست روز دو طبقه از بیمارستانِ جدید را آماده کنند. با افزایش مرگ و میرها و تردد بیش از معمولِ آمبولانس‌ها و ماشین‌های حمل اجساد، ترس بیشتری در وجود همه به راه افتاد و در نهایت باعث جدا شدن تعدادی از کارگرها و مهندس‌ها از پروژه شد. این اتفاقات ضمن ایجاد چالش‌های داخلی، باعثِ کند شدنِ پیشرفت عملیات اجرایی نیز شده بود. بسیاری از افرادی که مانده بودند، در دوگانگی ماندن و رفتن بودند. از یک سو در مقابل بیماران و نیاز به راه اندازی بیمارستان احساس مسئولیت بسیاری می‌کردند، و از سویِ دیگر نگرانِ ابتلا به کرونا بودند. بسیاری از آنها از بیماری نمی‌هراسیدند، ترسِ آنها از این بود که با ابتلا به بیماری ممکن است آنرا به اعضای خانواده و بخصوص به پدر و مادرهایِ پیر خود منتقل کنند. همه‌ی آنها حق داشتند. هیچ قانونی نمی‌تواند افراد را برای ماندن در جایی که برای آنها خطر جانی دارد مجبور کند.

برای پیشگیری از بیماریِ افرادی که در پروژه کار می‌کردند تمهیدات ویژه‌ای در نظر گرفته شده بود. برای مثال همه افراد در موقع ورود و خروج از محفظه‌ای عبور می‌کردند که به کلِ سطح لباس‌های آنها مواد ضدعفونی کننده اسپری می‌کرد. ماسک و مواد ضدعفونی کننده دست و سطوح به اندازه کافی در اختیار همه قرار گرفته بود. تمامی وعده‌های غذایی در ظرف‌های یک بار مصرف صرف می‌گردید و برای اطمینان بیشتر به فاصله کم از همه آزمایش‌های پزشکی گرفته می‌شد. با این حال، نگرانی همچنان وجود داشت. ساختمان جدید بیمارستان در کنار بیمارستان قدیمی قرار داشت و هوایِ داخل بیمارستان قدیمی که بیمارانِ مبتلا به کرونا در آن بستری بودند، از طریق هواکش‌ها به بیرون منتقل می‌شد، درست در نزدیکِ جایی که کارگران و مهندسان در حال ساخت و راه اندازی بیمارستان جدید بودند. از طرفی ناشناخته بودن بیماری و وجود اطلاعات مختلف و متنوع و ضد و نقیض باعث افزایش نگرانی شده بود.

به هر حال کارگرها و مهندس‌ها به صورت شبانه روزی در حال کار و تلاش بودند. مشکلات و موانع پیش بینی نشده بسیاری رُخ می‌داد که با خود، بحران و نگرانی‌های بیشتری را به همراه می‌آورد. برخی از شرکت‌هایِ تولیدی به دلایل مختلفی مانند ترک کار نیروهای انسانی و نبود مواد اولیه و غیره، قادر به تولید و ارسال مصالح و تجهیزات مورد نیاز به پروژه نبودند. اجرای محدودیت‌های عبور و مرور نیز مشکلاتی را ایجاد کرده بود. همه این موارد در کنار حجم بسیار بالایِ کارهایی که باید برای راه‌اندازی بیمارستان انجام می‌شد، میزانِ شانس برای رسیدنِ به زمانِ تعیین شده را کاهش می‌داد.

با توجه به وجود همه‌ی مشکلات و نگرانی‌ها، همه دوست داشتند بتوانند در موقع مقرر بیمارستان را در اختیار بیماران مبتلا به کرونا قرار دهند. همه به نوعی احساس می‌کردند عمل کردن به این وظیفه به نوعی خدمت به بیماران و کادر درمان است.

همه این موارد باعث بوجود آمدنِ حسی در من می‌شد که می‌گفت اتفاق مهمی در حال وقوع است و من باید آنرا ثبت کنم. این اتفاق اتفاقی نبود که بتوان در این لحظه آنرا به طور کامل بررسی و تحلیل کرد. اتفاقی بود که قبلاً مشابهی در تمام سطح زمین نداشت و حالا ما در حال دست و پنجه نرم کردن با آن بودیم. اتفاقی بود که جان همه را در معرض خطر قرار داده بود و این از نظر روحی و روانی همه را تحت تاثیر قرار داده بود. این موارد اهمیت ثبت این اتفاق را دوچندان می‌کرد.